۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

اسلام دینی است که ……


پس از یورش تازیان که تنها به منظور غارت اموال و به بردگی جنسی، با بردن مادران و خواهران ما همراه بود، شوربختانه ما ایرانیان با مکتبی خونخواه و انسان ستیز روبرو شدیم. بسیاری از بزرگان و میهن دوستان گاه با قلم و خرد و گاه با شمشیر به مقابله با این بلای خانمان سوز پرداختند.
بسیار کسان بودند و هستند که در کودکی در محضر حجت الاسلام ها به تحقیق و تعلیم این مکتب پرداختند و چون به سن خرد رسیدند از این مکتب دوری گزیده و در صدد نقد این خرافات برآمدند که در نتیجه از سوی احسنت گویان و ماشالله گویان دیروز ملقب به القابی چون ملحد ،مرتد،کافر،زندیق،محارب،یاغی و طاغی گردیده، و سرانجام در بسیاری موارد عاقبت خونباری داشتند و یا دست کم آنچنان از جامه ترد شدند که مرگ برایشان هزاران بار از زندگی زیر سایه خفقان اسلامی گوارا تر بود.
در باب کسانی که در این کشور، دست به نقد اسلام زدند و عاقبت و زندگی های دردناکی داشتند، می توان از بزرگانی چون ابومحمد عبدالله ابن مقفع ( روزبه پسر دادویه) نام برد که عربی را بسیار شیواتر و فصیحتر از اعراب روزگار خود می نوشت.نحوه کشتن او به عنوان زندیق که خود از میزان جنایت و خونخواری دین مبین اسلام حکایت می کند، تنها گوشه ای از کشتارهای این آیین خانمان سوز است. از دیگر خردمندانی که در راه به نقد کشیدن این باور اهریمنی خون سرخ خود را اهدا نمود احمد کسروی بود که بسیار بیشتر و پیشتر از زمان خود میاندشید.
میتوان از نامداران دیگری چون زکریای رازی نام برد که کتابی در رد ادای پیامبران نوشت و به گفته تاریخ آنقدر این کتاب را بر سرش کوبیدند تا قدرت بینایی خود را از دست داد و بعد از اندک زمانی از دنیا رفت نامبرد یا ابوعلی سینا پزشک نامدار ایرانی که با رد معاد مورد تکفیر و دشمنی خردباختگان مسلمان قرار گرفت و از جانب علمای دین اسلام، بسیار توهین ها و بی حرمتی ها به وی روا شد.
خیام و فردوسی نیز هرکدام به نحوی مورد آزار و اذیت بزرگان اسلام قرار گرفتند؛ به خیام با آن همه بزرگی و دانش در ریاضیات و نجوم، لقب زن باره و می پرست دادند در حالی که دیوان رباعیات این بزرگمرد یک قرن پس از مرگ او منتشر شد.زنده کننده زبان شیرین پارسی حکیم فردوسی را حقارت ها دادند و از خاک سپاری این مرد فرزانه در گورستان شهر جلو گیری کردند و حتی خلخالی، آن آخوند دیوانه، به آرامگاه امروزی آن پیر خردمند نیز رحم نکرده و قصد داشت تا مقبره فردوسی بزرگ را بتون بکشد و نابود کند که با مخالفت و اعتراض شدید مردمی مواجه شد.
یک نگاه گذرا به این مکتب انسان ستیز که کلمه “قتل” در کتاب به اصطلاح آسمانی آن ۱۷۰ مرتبه تکرار شده است نشان میدهد که کمتر کسی بوده و هست که خطی و کلامی در رد و انتقاد آن بنویسد و به شکلی مورد حمله آخوند ها و مسلمانان قرار نگیرد و کشته نشود.

عبید زاکانی اسلام را اینگونه تعریف میکند:
اسلام دینی است که با ورود به آن سر آلتت را میبرند، و با خروج از آن، سر خودت را

و در این رابطه چه زیبا شاعر عرب زبان معری شعری سروده است که می گوید:
ما دان الفتی بحجی و لکل / یعلمه التدین اقربوه / وینشا ناشی الفتیان منا / علی ما کان عوده ابوه :
دینداری جوانان از روی عقل و درایت نیست / دینداری را نزدیکانش به او می آموزند / جوان بی تجربه ما رشد میکند / طبق آنچه که پدرانش به او عادت دادند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر