دخت کوروش نگاره را از خوره کتاب(کتاب خوار) به اشتراک گذاشت.
با اینکه خبرگزاری فارس را «فالس نیوز» میدانم و بسیار ازش بدم میاد اما سع
ی میکنم بخش عکس سایتشون را از دست ندهم. امروز هم رفتم سرکی کشیدم تا اینکه به مطلبی با عنوان «بدرقه ضریح جدید امام حسین در قم» برخوردم. عکس های متعددی بود از تجمع مردم قم در اطراف این ضریح جدید! یکی از عکسها از همه بیشتر خودنمایی و جلب توجه میکرد! در عکس در و تخته فلزی ضریح بر روی تریلری دیده میشوند و مردم زیادی به دور آن تجمع کرده اند و سینه زنان، شیون و زاری کنان و بر سر کوبان، در حال تلاش برای لمس آن میباشند! عکس بسیار جالب و البته تاسف آوری است که هزاران حرف در خود دارد و عمق نفوذ خرافات در جامعه ما و یا دستکم در میان افراد کمتر تحصیل کرده جامعه را به خوبی نشان میدهد…!
این ضریح را با هزینه بیش از ۱۴ میلیارد تومان و با استفاده از صدها کیلو طلا، نقره و مس ساخته اند! جالبی داستان این هست که این ضریح تا چند روز پیش در یک کارگاه و در حال ساخت بوده، بر قطعات فلزیش چکش و قلم زده اند، بعد به زیر دستگاه تراش و فرز رفته و و در نهایت برقش انداخته و تمیزش کرده اند تا اینکه در نهایت شده این چیزی که الان میبینید! بعد این مردم بدون توجه به این مسائل می آیند و ضریح را میبوسند و دخیل به آن میبندند، لباس خود را به آن میمالند و تبرک میجویند!! سوالی که برای من پیش آمده این است که این در و پیکر فلزی، دقیقا چه زمانی و چگونه از حالت یک فلز ساده بودن به یک ضریح متبرک و قابل احترام تبدیل شدند؟! اساسا چه تفاوت ماهوی میان قطعات فلزی تشکیل دهنده ضریح امامان و امامزادگان با قطعات فلزی موجود در کارگاههای تراشکاری وجود دارد که مردم به اولی بوسه میزنند و به دومی نگاه هم نمیکنند؟!
در عکس چند نفر هم دیده میشوند که گریه میکنند و بر سر و کله خودشان میکوبند!! یک کسی نیست به اینها بگوید باید هم گریه کرد اما نه به خاطر آن چیزی که شما برایش گریه میکنید بلکه برای اینکه در نتیجه اشاعه خرافات در این مملکت، دهها میلیارد پول بی زبان خیلی راحت دارد از کشورخارج میشو در حالیکه این همه فقیر و بیکار در جامعه داریم و زلزله زدگان آذربایجان هم در فصل سرما هنوز در چادر زندگی میکنند…! واقعا که!
برگرفته از وبلاگ: "گاه نوشته های آلفرد"
http:// 1freedomseeker.wordpress.com/ 2012/11/27/zarih-2/
این ضریح را با هزینه بیش از ۱۴ میلیارد تومان و با استفاده از صدها کیلو طلا، نقره و مس ساخته اند! جالبی داستان این هست که این ضریح تا چند روز پیش در یک کارگاه و در حال ساخت بوده، بر قطعات فلزیش چکش و قلم زده اند، بعد به زیر دستگاه تراش و فرز رفته و و در نهایت برقش انداخته و تمیزش کرده اند تا اینکه در نهایت شده این چیزی که الان میبینید! بعد این مردم بدون توجه به این مسائل می آیند و ضریح را میبوسند و دخیل به آن میبندند، لباس خود را به آن میمالند و تبرک میجویند!! سوالی که برای من پیش آمده این است که این در و پیکر فلزی، دقیقا چه زمانی و چگونه از حالت یک فلز ساده بودن به یک ضریح متبرک و قابل احترام تبدیل شدند؟! اساسا چه تفاوت ماهوی میان قطعات فلزی تشکیل دهنده ضریح امامان و امامزادگان با قطعات فلزی موجود در کارگاههای تراشکاری وجود دارد که مردم به اولی بوسه میزنند و به دومی نگاه هم نمیکنند؟!
در عکس چند نفر هم دیده میشوند که گریه میکنند و بر سر و کله خودشان میکوبند!! یک کسی نیست به اینها بگوید باید هم گریه کرد اما نه به خاطر آن چیزی که شما برایش گریه میکنید بلکه برای اینکه در نتیجه اشاعه خرافات در این مملکت، دهها میلیارد پول بی زبان خیلی راحت دارد از کشورخارج میشو در حالیکه این همه فقیر و بیکار در جامعه داریم و زلزله زدگان آذربایجان هم در فصل سرما هنوز در چادر زندگی میکنند…! واقعا که!
برگرفته از وبلاگ: "گاه نوشته های آلفرد"
http://
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر