خواهر شهرام فرج زاده، جوان 35 ساله ای که عاشورای 88 زیر ماشین نیروی انتظامی له شد و جان باخت نیز از بی نتیجه ماندن پی گیری های خانواده اش سخن می گوید و می افزاید: برادر بزرگم پی گیر بود، مدام می رفت اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ما چه انتظاری از این اقایان داریم؟ به قول معروف، کسی که خوابیده را می توان بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده هرگز. مراسم را هم همان 6 دی ماه خواهیم گرفت.روز عاشوراهم خانواده بر مزار شهرام رفت و کنار او بود.
راحله فرج زاده، خواهر شهرام فرج زاده می گوید: دیگر برای پی گیری نمی رویم اما پرونده همچنان باز می ماند. کشتار عزیزان ما ادامه کشتار های 33 ساله گذشته است و از آنها جدا نیست. پرونده بچه های ما نیز همچون پرونده های کشتارهای دهه 60 و قتل های زنجیره ای و... در افکار عمومی باز می ماند تا روزی که دادرسی عادلانه در دادگاهی صالح انجام گیرد.
او می افزاید: گاهی فکر میکنم بالاخره ما می توانیم داد بزنیم و دردمان را بگوییم، سرمان را روی شانه خیلی ها می گذاریم و گریه میکنیم و دلداری می گیریم اما بیچاره مادران خاوران که کسی حالشان را هم نپرسید چه کشیدند؟ خانواده های آن همه انسان که اعدام شدند چه کشیدند که نه جنازه ای دیدند نه قبری و... خانواده های قتل های زنجیره ای چه بر سرشان آمد؟ کشتن برادر من و له کردن او زیر ماشین خیلی فجیع بود و باید آن را به گوش جهانیان برسانیم اما با گذشت این همه سال من تابستان خاوران را هم فراموش نکرده ام و از شما میخواهم وقتی از برادر من و عزیزان از دست رفته ما می نویسید از آنها هم بنویسید که ما خود را جدا از آنها نمیدانیم؛ بچه های ما تافته جدا بافته ای نبوده اند و کشتارهای امروز، ادامه همان کشتارها است. ما نه از خون شهرام می گذریم نه از خون سعید سلطانپورها. همه کسانی که فجیع کشته شدند عزیزان ما بودند و فراموششان نمی کنیم.
راحله فرج زاده، خواهر شهرام فرج زاده می گوید: دیگر برای پی گیری نمی رویم اما پرونده همچنان باز می ماند. کشتار عزیزان ما ادامه کشتار های 33 ساله گذشته است و از آنها جدا نیست. پرونده بچه های ما نیز همچون پرونده های کشتارهای دهه 60 و قتل های زنجیره ای و... در افکار عمومی باز می ماند تا روزی که دادرسی عادلانه در دادگاهی صالح انجام گیرد.
او می افزاید: گاهی فکر میکنم بالاخره ما می توانیم داد بزنیم و دردمان را بگوییم، سرمان را روی شانه خیلی ها می گذاریم و گریه میکنیم و دلداری می گیریم اما بیچاره مادران خاوران که کسی حالشان را هم نپرسید چه کشیدند؟ خانواده های آن همه انسان که اعدام شدند چه کشیدند که نه جنازه ای دیدند نه قبری و... خانواده های قتل های زنجیره ای چه بر سرشان آمد؟ کشتن برادر من و له کردن او زیر ماشین خیلی فجیع بود و باید آن را به گوش جهانیان برسانیم اما با گذشت این همه سال من تابستان خاوران را هم فراموش نکرده ام و از شما میخواهم وقتی از برادر من و عزیزان از دست رفته ما می نویسید از آنها هم بنویسید که ما خود را جدا از آنها نمیدانیم؛ بچه های ما تافته جدا بافته ای نبوده اند و کشتارهای امروز، ادامه همان کشتارها است. ما نه از خون شهرام می گذریم نه از خون سعید سلطانپورها. همه کسانی که فجیع کشته شدند عزیزان ما بودند و فراموششان نمی کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر