تو فرزندم کجا هستی
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
اگر در دست جلادی ، پر از خون جگر هستم
شکستم من ولی از خشم ، کنون من شعله ور هستم
بدون پاره جانم ، بمیرم من ، مگر هستم
و با لبخند فرزندم ، تو گویی در ظفر هستم
شود شیرین تر این جانم ، تو گویی چون شکر هستم
و در آزادگی ها هم ، کجا من خیره سر هستم
چو با آزادگان هر دم ، رفیق و همسفر هستم
امیدم از رهایی هست ، اگر چه در خطر هستم
و از فرزند دلبندم ، اگر من بی خبر هستم
شکنجه گه شود جانم ، و گه زیر و زبر هستم
اگر بر چوبه دارم ، کجا من در هدر هستم
به یاد پاک فرزندم ، پر از شور و شرر هستم
در این تاریکی و ظلمت ، کجا من بی نظر هستم
از این کشتار و این محنت ، کجا من مفتخر هستم
بیاموزم به فرزندم ، طرفدار بشر هستم
برای عشق فرزندم ، کجا من بی اثر هستم
ز هر خود خواهی و غفلت ، همیشه برحذر هستم
در این پیکار با ظلمت ، فقط همبسته تر هستم
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) خرداد ۱۳۹۰
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
اگر در دست جلادی ، پر از خون جگر هستم
شکستم من ولی از خشم ، کنون من شعله ور هستم
بدون پاره جانم ، بمیرم من ، مگر هستم
و با لبخند فرزندم ، تو گویی در ظفر هستم
شود شیرین تر این جانم ، تو گویی چون شکر هستم
و در آزادگی ها هم ، کجا من خیره سر هستم
چو با آزادگان هر دم ، رفیق و همسفر هستم
امیدم از رهایی هست ، اگر چه در خطر هستم
و از فرزند دلبندم ، اگر من بی خبر هستم
شکنجه گه شود جانم ، و گه زیر و زبر هستم
اگر بر چوبه دارم ، کجا من در هدر هستم
به یاد پاک فرزندم ، پر از شور و شرر هستم
در این تاریکی و ظلمت ، کجا من بی نظر هستم
از این کشتار و این محنت ، کجا من مفتخر هستم
بیاموزم به فرزندم ، طرفدار بشر هستم
برای عشق فرزندم ، کجا من بی اثر هستم
ز هر خود خواهی و غفلت ، همیشه برحذر هستم
در این پیکار با ظلمت ، فقط همبسته تر هستم
تو فرزندم کجا هستی ، چو من خیره به در هستم
ا.ه.ل.ایرانی (اهلی) خرداد ۱۳۹۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر