۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

بوس این دختر برایم مرهم قلب و شفاست از برای قلب مومن بوسه نذر کبریاست


روی گونه روی لب یا روی سینه پر بلاست
حالتش گوئی تو یکسان با خود آن کربلاست

خون ز هر جانب بروی حظ اسلامی جهید
خون نباشد کار اسلام و همین دین پر خطاست

من خودم را در بهشت حور و غلمان دیده ام
با لباسی از حریر سبز و جانش بی بلاست

دختران هشت یا نه ساله چون حور و پری
شاهد و غلمان پسرها لخت آن کار خداست

دست میبردم بزیر هر درختی تا هُلو را برکنم
هل هل و ایحال ما اسلامیان خود مدعاست

جان من در نزد جانان پیش غلمان پر صفاست
چونکه غلمان در میان شعر شاعر های ماست

اخگر بی دین که بر اسلام و ریشم تف نمود
گفته میسوزانمت با شاعرانت حرف آخر حرف ماست



"نوید اخگر" نازنین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر