همه می دانیم که هموطنان گیلانی ما، در خانه به زبان گیلکی سخن می گویند، در خیابان به گیلکی حرف می زنند، در اداره و سازمان های دولتی و غیردولتی هم گویش گیلکی حکمفرماست. تنها نقطه
مشترکی که گیلانی ها را با آذری ها و کردها نسبت می دهد و باعث می شود که یک هموطن تبریزی ما در رشت احساس غربت نکند، همانا وجود زبان فارسی به عنوان زبان آموزش و زبان اسناد رسمی کشور است. تنها عاملی که باعث می شود یک شهروند کرمانشاهی بتواند در معتبرترین دانشگاه های ایران (دانشگاه شیراز، دانشگاه تبریز، دانشگاه صنعتی شریف،…;) قبول شود و تحصیل کند، این است که این دانشگاه ها به زبان فارسی تدریس می کنند.
و این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که شما به یک زبان تحصیل می کنید تا از آن استفاده کنید. اگر شهروندان لرستانی ما بخواهند به زبان لری تحصیل کنند، کجا باید به لری بنویسند؟ حداقل این است که باید روزنامه های خرم آباد و لرستان از این پس به لری چاپ شوند… بدیهی است که تمرکز کتاب لری، روزنامه لری و رسانه های مکتوب لری، بیشتر روی مشکلات جداگانه لرها خواهد بود و این با “چالش های مشترک ملی” ناسازگاری خواهد داشت.
آنچه در این بند اشاره شد، با آموزش ادبیات اقوام گوناگون فرق دارد. به نظر نگارنده، تدریس ادبیات آذری، کردی، لری، عرب، بلوچ و… به عنوان واحدهای درسی می تواند امری پسندیده باشد. اما این با آموزش دروس به زبان های غیرفارسی کاملا فرق دارد.
و این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که شما به یک زبان تحصیل می کنید تا از آن استفاده کنید. اگر شهروندان لرستانی ما بخواهند به زبان لری تحصیل کنند، کجا باید به لری بنویسند؟ حداقل این است که باید روزنامه های خرم آباد و لرستان از این پس به لری چاپ شوند… بدیهی است که تمرکز کتاب لری، روزنامه لری و رسانه های مکتوب لری، بیشتر روی مشکلات جداگانه لرها خواهد بود و این با “چالش های مشترک ملی” ناسازگاری خواهد داشت.
آنچه در این بند اشاره شد، با آموزش ادبیات اقوام گوناگون فرق دارد. به نظر نگارنده، تدریس ادبیات آذری، کردی، لری، عرب، بلوچ و… به عنوان واحدهای درسی می تواند امری پسندیده باشد. اما این با آموزش دروس به زبان های غیرفارسی کاملا فرق دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر