۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

چه گذشت بر تو سیران ؟


ان صبحدمی که با شادی به مدرسه رفتی و ظهر با اندامی سوخته بر تخت بیمارستان جای گرفتی
سیران جان ببخش ما را
ببخشمان اگر نتوانستیم تو و دیگر دوستانت را کمک کنیم و یاری برسانیم.
ببخشمان که دیدیم چگونه بچه های غزه و لبنان بر تو و دوستانت ترجیح داده شدند و دم بر نیاوردیم
شرم بر انانی که با پول این مردم برای کودکان ان سر دنیا پارک و وسایل تفریحی میسازند غافل از اینکه کودکان ایرانی زنده زنده در اتش بغض و کینه و دنیا پرستی انان میسوزند و جان میدهند
شرمتان باد که تنها عکس العملتان پوزخند و نیشخند و کذب دانستن خبر فاجعه بود

Photo: ‎موضوع انشاء : چگونه در آتش سوختید؟

به نام خدا



...چون ما بد بخت هستیم باید در آتش بسوزیم!
می شود بقیه انشایم را ننویسم؟! دستم کمی سوخته! نه به اندازه هم کلاسیم که رفت!
اشک.
پایان‎ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر